دکتر احمدی نژاد ، خدا قوت

دکتر روحانی
بسم الله

دکتر احمدی نژاد ، خدا قوت

دکتر روحانی
بسم الله

حضرت علی علیه السلام می فرمایند :
اِقبَل عُذرَ أخیكَ و إنْ لَم یكُن لَهُ عُذرٌ ، فَالْتَمِس لَهُ عُذراً
عذر برادرت را بپذیر و اگر عذرى نداشت ، عذرى برایش بتراش
در نجف سینه بی قرار از عشق
گفت لا یمکن الفرار از عشق

گفتم: خیر قربان! خویشِ دور بنده بوده و به اصرار خانواده آمده ام، تا متقابلا، در روز ختم من، خویشان خویش، به اصرار خانواده بیایند.
حرفم را نشنید، چرا که می خواست حرفش را بزند.
پس گفت: بله... خدا رحمتش کند! چه خوب آمد و چه خوب رفت. آزارش به یک مورچه هم نرسید. زخمی هم به هیچکس نزد. حرف تندی هم به هیچکس نگفت. اسباب رنجش خاطر هیچکس را فراهم نیاورد. هیچکس از او هیچ گله و شکایتی نداشت. دوست و دشمن از او راضی بودند و به او احترام می گذاشتند... حقیقتا چه خوب آمد و چه خوب رفت...

گفتم : این، به راستی که بیشرمانه زیستن است و بیشرمانه مردن. با این صفات خالی از صفت که جنابعالی برای ایشان بر شمردید، نمی آمد و نمی رفت خیلی آسوده تر بود، چرا که هفتاد سال به ناحق و به حرام، نان کسانی را خورد که به خاطر حقیقت می جنگند و زخم می زنند و می سوزانند و می سوزند و می رنجانند و رنج می کشند...
و این بیچاره ها که با دشمن، دشمنی می کنند و با دوست دوستی، دائما گرسنه اند و تشنه، چرا که آب و نان شان را همین کسانی خورده اند و میخورند که زندگی را "بیشرمانه مردن" تعریف می کنند.
آخر آدمی که در طول هفتاد سال عمر، آزارش به یک مدیر کل دزد منحرف، به آدم بدکار هرزه، به یک چاقو کش باج بگیر محله هم نرسیده، چه جور جانوری است؟ آدمی که در طول هفتاد سال، حتی یک شکنجه گر را از خود نرنجانده و توی گوش یک خبرچین خودفروش نزده است، با چنگ و دندان به جنگ یک رباخوار کلاه بردار نرفته، پسِ گردن یک گران فروش متقلب نزده، و تفی بزرگ به صورت یک سیاستمدار خودباخته ی وابسته به اجنبی ووطن فروش نینداخته، با کدام تعریفِ آدمیت و انسانیت تطبیق می کند و به چه درد این دنیا می خورد؟
آقای محترم! ما نیامده ایم که بود و نبودمان هیچ تاثیری بر جامعه بر تاریخ، بر زندگی و بر آینده نداشته باشد. ما آمده ایم که با دشمنان آزادی دشمنی کنیم و برنجانیم شان، و همدوش مردان با ایمان تفنگ برداریم و سنگر بسازیم، و همپای آدمهای عاشق، به خاطر اصالت و صداقت عشق بجنگیم.
ما آمده ایم که با حضورمان، جهان را دگرگون کنیم، نیامده ایم تا پس از مرگمان بگویند : از کرم خاکی هم بی آزارتر بود و از گاو مظلومتر، ما باید وجودمان و نفس کشیدنمان، و راه رفتنمان، و نگاه کردنمان، و لبخند زدنمان هم مانند تیغ به چشم و گلوی بدکاران و ستمگران برود...
ما نیامده ایم فقط به خاطر آنکه همچون گوسفندی زندگی کرده باشیم که پس از مرگمان، گرگ و چوپان و سگ گله، هر سه ستایشمان کنند...
گمان می کنم که آن آقا خیلی وقت بود که از کنارم رفته بود، و شاید من هم، فقط در دل خویش سخن می گفتم تا مبادا یکی از خویشاوندان خوب را چنان برنجانم که در مجلس ختمم حضور به هم نرساند !...
برشی از کتاب ابوالمشاغل نادر ابراهیمی
روحانی رییس جمهوری تاریخ ساز ایران می شود اگر...
نقاط قوت دولت احمدی نژاد را داشته باشد و نقاط ضعف دولت احمدی نژاد را نداشته باشد

چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است
چون که بانوی کلابیه پسر آورده
چشم وا کن، پدر خاک قمر آورده
هر که از قافله فطرسیان جا مانده
نظرش خیره به گهواره سقا مانده
زور بازوی تو بی حد و عدد خواهد شد
بعد از این ام بنین، ام اسد خواهد شد
با وجود تو زمین حیدر دیگر دارد
کعبه جا دارد اگر باز ترک بردارد
از در خانه او پا نکشیدم هرگز
چون حسینی تر از عباس ندیدم هرگز
ماه ذیالحجه که عباس به حج عازم شد
همه بر کعبه ولی کعبه بر او محرم شد
در طوافش سخن از عقل فراتر می گفت
در حقیقت «لک لبیک برادر» می گفت!
این اباالفضل که از قبله فراتر می رفت
مرتضی بود که بر دوش پیمبر می رفت
علی اکبر به ثنا گویی او می آید:
چقدر منبر کعبه به عمو می آید
خطبه خواند و همه را محو صدای خود کرد
در حقیقت همه را قبله نمای خود کرد
گفت این خانه که حق آمد و ایجادش کرد
مسجدی بود که بابای من آبادش کرد
از در خانه او پای نکشیدم هرگز
چون حسینی تز از عباس ندیدم هرگز

«کاشف الکرب» تویی؛ خنده ارباب تویی
«پدر خاک» علی و «پدر آب» تویی!
روی چشم تو بود جای حسن جای حسین
هست مابین دو ابروی تو بین الحرمین
پیش خورشید و قمر سایه تو سنگین است
و فقط محضر زینب سر تو پایین است
ساقی ما چه شرابی چه سبویی دارد
بنو یسید رقیه چه عمویی دارد
صحبت از مردی تو کار بنی هاشم بود
نام تو در دل میدان رجز قاسم بود
زور بازوی علی ریخته در بازویت
ذوالفقاری نبود تیز تر از ابرویت
تیغ چرخانده ای و پیش تو طوفان هیچ است
لشگری پیشت اگر آمده میدان، هیچ است
وسط جنگ زمین را به زمان دوخته ای
فن شمشیر زنی را ز که آموخته ای؟!
ای جوان! پیر رهت کیست از آن شاه بگو؟
«أشهد أن علیاً ولی الله» بگو
او علمدار حسین است ببخشید مرا
مدح او کار حسین است ببخشید مرا
شاعر: مجید تال
بخشی از خطبه حضرت عباس(ع) در مکه:
اَتُخَوِِّنَ قَوماً یلعَبُ بِالمَوتِ فِی الطُّفُولیة فَکَیفَ کانَ فِی الرُّجُولیهِ؟
آیا قومی را که مرگ را در کودکی به بازی می گرفتند می ترسانید، در حالی که الان در مردانگی قرار دارند؟
** كار اجرایی بلد باشد و توانایی كشیدن بار سنگین اداره مملكت را داشته باشد ۹۱/۱۰/۱۹
** نقاط قوت امروز را منهای نقاط ضعف موجود داشته باشد ۹۲/۰۱/۰۱
** توانایی مدیریت اجرائی كشور را داشته باشد ۹۲/۰۲/۰۷
** معتقد به قانون اساسی و دارای روحیه مقاوم در برابر دشمنان باشد ۹۲/۰۲/۰۷
** با برنامه، باتدبیر و باحكمت باشد ۹۲/۰۲/۰۷
** سیاستهای اقتصاد مقاومتی داشته باشد ۹۲/۰۲/۰۷
** مهذب به اخلاق باشد، به حاشیهها نپردازد و وعده بیمبنا ندهد ۹۲/۰۲/۰۷
** تدین، تعهد، آمادگى و توانائی انجام كار بزرگ مدیریت عالی اجرائی كشور را داشته باشد ۹۲/۰۲/۱۶
** كارى، مردمى، مقاوم، ارزشى، باتدبير و قانونمدار باشد و درد مردم را حس كند ۹۲/۰۲/۱۶
** پیشبرنده كشور در عرصههای مادی و معنوی باشد ۹۲/۰۲/۲۵
** انسانی شايسته، وارسته، باعزمِ، مؤمن، انقلابى و با همت جهادى باشد ۹۲/۰۲/۲۵
** همتش بر حفظ عزت و حركت كشور در جهت هدفهای انقلاب باشد ۹۲/۰۲/۲۵
** شعارهایی بدهد كه منطبق با واقعیات كشور باشد ۹۲/۰۲/۲۵
** بتواند با امانتِ كامل بار سنگين ریاست جمهوری را بر دوش بكشد ۹۲/۰۲/۲۵
** بتواند برای بازكردن گره مشكلات، ایستادگی، عزت ملی و آینده كشور تلاش كند ۹۲/۰۳/۰۶
** ریختوپاش و تبلیغات زیاد از اندازه نداشته باشد ۹۲/۰۳/۰۶
به نظر من همه افراد حاضر در معرکه انتخابات صفات ذکر شده را دارند. یکی کمتر و دیگری بیشتر
اگر صحنه انتخابات دستخوش تغییر نشود رای من « ولایتی » است و اگر ولایتی بر حسب شایعات موجود انصراف داد ، « قالیباف» گزینه نهایی من خواهد بود.
نکته مهم دیگر اینکه ، مهمترین مسئله در انتخابات جمعه حور حداکثری مردم در انتخاباته و بر اساس نظرسنجی ها احتمال حضور 70 درصدی مردم در انتخابات قابل حصول است.
مهم حماسه سیاسی است که مردم ما منادی آن خواهند بود و انشالله زمینه پیروزی های متوالی ایران بر جهان استکبار خواهد شد.
1-هر رايی كه مردم به يكی از هشت كانديدای محترم بدهند، دردرجه اول، رای به جمهوری اسلامی و رای اعتماد به ساز و كار انتخابات است. این نکته از فرمایشات رهبر معظم انقلاب به نظرم از نکات بسیار مهمی است و می تواند روشنگر بسیاری از ابهامات باشد. عزیزی پس از شرکت خاتمی در انتخابات مجلس نهم می گفت که خاتمی سیاست مدار است و اگر شرکت کرده دلیلش ارتباطی به بدنه اصلاح طلبان ندارد و البته اشتباه کرده و خائن به مردم است و .... البته من هم با قسمتی از گفته های ایشان موافقم که خاتمی سیاستمدار است و یک سیاستمدار عاقل می داند که شرکت در انتخابات قبول داشتن ساز و کار آن انتخابات و قبول داشتن نظام و قانونی است که آن انتخابات را اجرا می کند. و این یک امر بدیهی است. هرچند امثال خاتمی از سر بی تقوایی سیاسی حاضر به رد ادعای تقلب نیستند ولی سیاست و عملکرد سیاسی آنها دست رد بر ادعای تقلب زده است.
2- انتخابات 92 ، انتخاباتی است مثل سایر انتخابات ها در نظام جمهوری اسلامی. این مردم هستند که تعیین کننده نهایی هستند. هرچند بعضاً تخلفاتی هم از سوی کاندیداها و مجریان و ناظران انتخابات صورت بگیرد.
3- 8 کاندیدای حاضر به زعم من همگی وجوه مثبتی دارند و وجوهی منفی . دغدغه ام نیست که فلانی رییس جمهور نشود. از اصلاح طلبانی چون عارف و روحانی تا اصولگرایانی چون جلیلی همگی معتقد به نظام ، قانون اساسی و اصل مترقی ولایت فقیه هستند. و این یعنی فقط سلیقه هایشان و روشهایشان در اجرای سیاستهای کلان جمهوری اسلامی متفاوت است. البته بدون شک در میان این افراد که برای پست ریاست جمهوری صالح هستند، یک نفرشان اصلح است و این وظیفه مردم است که اصلح را انتخاب و بر کرسی ریاست جمهوری بنشانند.
4-و اما رای من

مشکلات اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی در جامعه ما وجود دارد و هیچ کس منکر آن نیست. همه کاندیدا ها هم برای رفع این مشکلات برنامه داده اند و مدعی رفع این مشکلات شده اند. ولی به نظر من زیربنای همه مشکلات ما فرهنگ است و بس. اگر مشکلات فرهنگی ما مرتفع گردد.ما دیگر مشکلاتی مانند قانون گریزی ، رانت ، رابطه ، عدم شایسته سالاری ، عدم نخبه باوری و بسیاری دیگر از مشکلات موجود را نخواهیم داشت. اگر مدیران ما فرهنگ را راهبر برنامه های خود قرار دهند بدون شک ، فرهنگ به آنها اجازه نخواهد داد به سمت مشکلاتی که نامبرده شد سوق داده شوند.
مرد آرام میدان ، دکتر غلامعلی حداد عادل ، به نظر من فرهنگی ترین و اخلاقی ترین و کارآمدترین کاندیدا در بین 8 کاندیدای موجود است. مردی آرام ، متقی ، با اخلاق ، کارآمد همراه با تیمی قوی و با روحیه ای که حاکی از استفاده از شایستگان امر مدیریت ، فرهنگ ، اقتصاد و سیاست در مناصب دولتی است.
5-از روز اول بنا داشتم انتخابم از دورن ائتلاف 2+1 باشد. یعنی خروجی این ائتلاف را گزینه نهایی خود می دانستم. با شرایط پیش آمده و تصمیم اعضای این ائتلاف مبنی بر حضور سه نفرشان در عرصه انتخابات ، در حال حاضر دکتر حداد عادل را گزینش کرده ام. هرچند سیاست است و هزار چرخی که در هوا خواهد خورد
بازم رسید موسم انتخابات
خیلی زیاد گردیده اتفاقات
اتفاقای جورواجور و رنگی
نامزدای مثل خروس جنگی
نامزدای بکلی تکلیف مدار
نامزدای بی پول و هیچی ندار
یک یک شون فقط به فکر مردم
طعامشون پنیر و نون گندم
نفر نفر اهل عمل و دردن
اینجوری اند؟باشن که خیلی مردن
وقتی میشه ایام انتخابات
زیاد میشه پرسش و احتمالات
سوال میشه: راستی کی رای میاره؟
کدوم گروه سوار میشه دوباره؟
کدوم گروه سوار کشتی میشه؟
کیارو راهی میکنه رو عرشه؟
کی قراره رییس جمهور بشه؟
ایندفعه مثل بار قبلی نشه؟
نشه یه وقت دوباره یک جماعت
بازی رو بر هم بزنن بی علت؟
نشه یه وقت دشمنامون شاد بشن
بادکنکاشون بی جهت باد بشن؟
نشه بگن این داماد لرستان
محاله که رای نیاره تو استان
خار به چشمان ولی نشیم ما
کوفه و شام بدلی نشیم ما؟
هر چی علی گفت اطاعت کنیم
اصل 110 رو حمایت کنیم
*****
وقتی که شد موعد انتخابات
زیاد می شن مدعیان و غلات
مدعیان ناجی سرزمین
مدعی حامی مستضعفین
غلو در اینکه وضعمون خرابه
هیچی نداریم بخوریم ، سرابه
دولت قبلی هیچ کاری نکرده
پولا تموم شده ، کسی نگرده
من که بیام وضع همه توپ می شه
کم کمش غذاهامون سوپ می شه
من که بیام تموم میشه درد و غم
یکدفعه هم تموم میشه نه کم کم
شک نکنید ناجی کشور منم
با اختلاس و رابطه دشمنم
دولت من دولت بهترین هاست
دولت مردمی و از این حرفاست
دولت من کم نداره از هیچی
مسجد و کازینو و ساندویچی
دولت من یک یک شون جوونن
تموم مشکلات رو هم می دونن
همتشون کاهش بیکاریه
تلاش برای دشمن آزاریه
الا دیگه نمونده حالی برام
اما ادامه داره حرف و شعرام
اگر اتفاقات سال 88 به وقوع نمی پیوست
یعنی اگر بازندگان نتیجه انتخابات ، شکست خود و پیروزی رقیب را بر می تابیدند و
ضمن قبول کردن نتیجه انتخابات ، به عنوان منتقدان دولت منتخب و در چارچوب قانون به
فعالیت سیاسی خود ادامه می دادند :
1- اگر اتفاقات سال 88 به وقوع نمی پیوست
حضور 40 میلیونی مردم در انتخابات که در هر کشوری نشان دهنده همراهی مردم با
نظام حاکم بر آن کشور است و در واقع نوعی رفراندوم تلقی می شود ، می توانست بسیاری از حربه های استکبار را بر علیه جمهوری اسلامی ناکارآمد بکند . می توانست مسئله هسته ای ایران را تا حدود زیادی به آخر خط نزدیک کند و استکبار جهانی را سر جای خود بنشاند چراکه این مفهوم را برای جهان تفهیم می کرد که اکثریت قاطع مردم حامین نظام جمهوری اسلامی هستند و سیاستهای کلان نظام را همراهی می کنند.
2-اگر اتفاقات سال 88 به وقوع نمی پیوست بدون شک با سبد رأیی که منتقدین دولت و اصولگرایان داشتند سهم عمده ای از کرسی های مجلس شورای اسلامی را برای خود می کردند و می توانستند به صورت قانونی مانع مشکلات و معضلات اقتصای کشور شوند و اندک اندک قدرت سیاسی خود را بیشتر و بیشتر کنند.
3- اگر اتفاقات سال 88 به وقوع نمی پیوست
13میلیون رأی بالفعل که با سوء مدیریت های اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و اجتماعی دولت احمدی نژاد به زعم من به بیش از 20 میلیون رای می رسید و می توانست تکیه منتقدان اصولگرایان یعنی اصلاح طلبان را بر کرسی ریاست جمهوری و بالاترین قدرت اجرایی و سیاسی کشور تضمین کند.
4-اگر اتفاقات سال 88 به وقوع نمی پیوست
کشور با حضور اپوزوسیون قوی و با پشتوانه مردمی بالا و مجلسی که منتقدین جناح
حاکم در آن نقش تعیین کننده دارند کمتر روی بحران و سوء مدیریتهای بحران زا را می
دید . چرا که در هر کشوری وقتی دولت آن ، منتقد و مخالف جدی را در برابر خود نبیند
به عمد یا غیر عمد بر اشتباهات خود اصرار می ورزد.
5-اگر اتفاقات سال 88 به وقوع نمی پیوست
فضای کشور امنیتی نمی شد و عده ای بی گناه کشته و مجروح نمی شدند. اموال عمومی آسیب نمی دید. منتقدین جناح حاکم تبدیل به معاندین نمی شدند. ضد انقلاب ، منافقین ،استکبار کیسه نمی دوختند و در فضای خاص سیاسی دنیا و بیداری اسلامی منطقه ایران بعنوان کشوری که اسلام و مردم در آن حرف اول و آخر را می زنند ، می توانست نقش پررنگ تری را ایفا کند و عرصه را برای دنیای استکبار تنگتر و تنگ تر کند.
براستی چرا اینچنین شد؟
چرا بازندگان نتیجه انتخابات بدون هیچ دلیل منطقی و عقل پسند بازی را بهم ریختند و مردم را به جان هم انداختند؟
مگر انتخابات گذشته بازنده نداشت؟ مگر در انتخابات گذشته هم ادعای تقب مطرح نشده بود؟
چه کسانی و با چه نیاتی از قبل از انتخابات افکار عمومی را به سمت و سوی آشوب هدایت کردند؟
اگر تقلب بشه، ایران قیامت میشه ، فقط یک شعار بود و یا یک استراتژی؟
چرا انتخابات ریاست جمهوری برخی کشور های دنیا ، قبل و بعد از انتخابات ایران به آشوب کشیده شد؟
وجه تمایز برندگان و بازندگان انتخابات ها چه بود؟
آیا برندگان این انتخابات همه شعار های ضد استکباری نمی دادند؟
آیا بازندگان این انتخابات مورد حمایت دنیای غرب نبودند؟
چرا عده ای دین خود را به دنیای دیگران فروختند و موجبات شادمانی دشمنان ایران و ایرانی را فراهم کردند؟
وحال نزدیک انتخابات دیگری هستیم. و چشم جهان معطوف به ایران شده است. البته چنگال های بدخواهان ایران اسلامی نیز تیز گشته و آماده حمله هستند.
اینکه چه می شود و نتیه چه خواهد شد ، زیاد روشن نیست. چیزی که مشخص است این است که توهم تقلب دیگر نمی تواند بحرانی ایجاد کند و این مهره دیگر سوخته است. البته شاید بهانه های جدید تراشیده شود و بحران هایی خطرناک تر هم در کمین باشد.
بازندگان سیاسی انتخابات قبل نمی دانند در این میدان مبارزه وارد شوند یا نه. از طرفی اگر شرکت کنند و مردم را به حضور در صحنه و تبلیغ کاندیدای خود تشویق کنند ، به دست خود ، حکم مجرمیت خود را در حوادث 88 امضا کرده اند و خود را باعث و بانی تمام تلخی های بعد آن معرفی می کنند و از طرفی شرکت نکردن در انتخابات را بایست پایان حیات سیاسی خود تلقی کنند و برای همیشه مثل فوتبالیستهای بازنشسته کفش های خود را
آویزان کنند.
البته فضای سیاسی کنونی کشور اینچنین وانمود می کند که سردمداران اتفاقات سال 88 بدشان نمی آید وارد صحنه شوند و پل های پشت سر و جلوی رویشان را خراب نکنند ولی از طرفی هم نمی خواهند و یا نمی توانند از وقایع 88 اعلام برائت و پشیمانی کنند.
ولی چیزی که عیان است این است که حضورشان چه با تابلو خاص و چه با چراغ خاموش ، نشان از دروغی است که به نظام زدند و با آن دروغ نه تنها دین خود را آلوده کردند ، بلکه به آنچه در خیالشان به آن فکر می کردند هم نرسیدند.
من به شخصه دوستدارم که شما در انتخابات حضور پیدا کنید واظهار پشیمانی کنید و جلوی ضرر را بگیرید که سود در آن است. ولی اگر شما بودم و نمی خواستم ابراز پشیمانی کنم به هیچ وجه من الوجوه در انتخابات شرکت نمی کردم و حداقل پای آرمانهای به خیال صحیح خود می ایستادم.

بسم رب الحسین(ع)
سلام خدمت سردار بسیجی محمدرضا نقدی
قصدم از این نوشته ، نقدی است انشالله دلسوزانه بر شعاری که در هفته بسیج از سوی سازمان بسیج مستضعفین بر پیشانی پوستر ها و سایتهای بسیج نقش بسته است.
خواهشاً به این جملات حضرت آقا عنایت ویژه نمایید:
«آنها گفتند تحریمهاى هوشمند یا تحریمهاى فلجکننده، اما می بینیم که این تحریمها نه آنچنان هوشمند بود، نه فلج کننده بود. همین تحریمها موجب شد که در بسیارى از چیزهایى که خودکفایى نداشتیم، به خودکفایى برسیم، تحرک خوبى را در زمینههاى علمى به وجود بیاوریم، کارهایى بزرگى را در زمینه تولیدات صنعتى و نظامى و غیرنظامى در کشورمان شاهد باشیم و به راههاى گوناگونى براى اینکه این تحریم را خنثى کنیم، برسیم.»
« ما حسن ظن به خدا داریم و خداى متعال با ما طبق حسن ظنمان عمل کرده است. در طول این سى و چند سال، خداى متعال طبق همان حسن ظنى که به او داشتیم، با ما عمل کرده. ما مشکلات فراوانى داشتیم. از همه این مشکلات پیروز بیرون آمدیم. محاصره اقتصادى چیز کوچکى نبوده و نیست. ما محاصره را زیر پا گذاشتیم. در همین اواخر به ما گفتند که بنزین به شما نمی فروشیم. ما یک کشورى هستیم تولیدکننده نفت، اما واردکننده بنزین؛ گفتند به شما بنزین نمی فروشیم. این یک نمونه خیلى کوچکى است؛ صدها نمونه از این قبیل هست. نیروهاى ما با امید به خدا تلاش کردند و ما در ظرف کمتر از یک سال خود را از واردات بنزین بی نیاز کردیم.»
«قدرتهاى استکبارى در اشتباهند اگر خیال میکنند که می توان جمهورى اسلامى را هم مثل هر دولتى با همین ابزارهاى معمولى - محاصره تبلیغاتى، فشارهاى سیاسى، محاصره اقتصادى و امثال اینها - به زانو درآورد، نه، این خطا است. اینجا مسأله اعتقاد در میان است. مسأله پایبندى به دین، مسأله یک وظیفه الهى براى مردم و اینکه از این حکومت و دولتى که پرچم اسلام را در دست دارد، دفاع کنند، همچنانکه وظیفه مسلمانان دیگر دنیا نیز همینطور است. دنیا بداند که تهدید نظامى، تهدید اتمى، تهدید محاصره اقتصادى و تهدید همدست شدن، در ملت ایران اثر نمیکند، چون ملت ایران متکى به خدا است.»
« سی سال ترفند و توطئه و دشمنى - از کودتا و جنگ تحمیلى هشت ساله، تا تحریم و مصادره اموال و از جنگ روانى و تبلیغاتى و صفبندى رسانهاى تا تلاش براى جلوگیرى از رشد علمى و دستیابى به دانشهاى نوین و از جمله دانش هستهاى و حتى تحریک و دخالت آشکار در ماجراى پرشکوه و پرمعناى انتخابات اخیر - همه و همه به صحنههایى از شکست و انفعال و سرگردانى دشمن تبدیل شد و آیه «ان کید الشیطان کان ضعیفا» در برابر چشم ایرانیان مجسم گشت. در هر نقطه که مقاومت برخاسته از عزم و ایمان، مردم را به مصاف مستکبران پرمدعا کشانید، پیروزى نصیب مؤمنان و شکست و رسوایى، سرنوشت حتمى ستمگران شد.»
«از روز اول، استهزا، دشمنى، تبلیغات، ضربه زدن و توطئه کردن آنها - انواع و اقسام توطئه ها - شروع شده است. هر کار هم توانستند کردند. من مکرر گفته ام که مستکبرین عالم نمی توانند منّتى بر سر ملت ایران داشته باشند که بگویند ما فلان کار را نکردیم، فلان ضربه را به شما نزدیم، چون هر کار می توانستند کردند! هر کار که نکردند، به برکت اتحاد شما ملت ایران، نمی توانستند بکنند! عزیزان من! ناکامى دشمنان شما به خاطر اتحاد شما بوده است، به خاطر ملت یکپارچه، متحد، دست در دست هم و حاضر در صحنه و پشت مسؤولینِ دست اندرکارِ کارهاى بزرگ کشور بوده است که نتوانستند کارى بکنند.»
«یک روز در صدر اسلام، دشمنان به نظرشان رسید که با شِعب ابی طالب و محاصره اقتصادى مسلمانها، آنها را از پا بیندازند، اما نتوانستند. این روسیاه هاى بدمحاسبه گر خیال میکنند ما امروز در شرایط شِعب ابی طالبیم؛ اینجور نیست. ما امروز در شرایط شِعب ابی طالب نیستیم؛ ما در شرایط بدر و خیبریم. ما در شرایطى هستیم که ملت ما نشانه هاى پیروزى را به چشم دیده است، به آنها نزدیک شده است، به بسیارى از مراحل پیروزى، با سرافرازى دست پیدا کرده است. امروز مردم ما را از محاصره اقتصادى می ترسانند؟ با این حرفها، با این ترفندها می خواهند مردم را از صحنه بیرون کنند؟ مگر چنین چیزى ممکن است؟ »
«تهدیدمان کنند ، تحریم مان کنند ، لب تشنه جان دهیم ، سازش نمی کنیم»
این شعار ، شاید در ظاهر نشان دهنده مقاومت ما باشد که هست ولی به نظرم با دکترین مقابله با تهدیدات جمهوری اسلامی که برآمده از فرمایشات فرماندهی کل قوا که در بالای همین نوشته آمده است در تضاد است. در فرمایشات رهبری هیچگاه نگاهی که جان دادن را بر اثر تحریم و تهدید تآیید کند وجود ندارد و بر عکس نگاه موجود نگاهی است که پیروزی جمهوری اسلامی و شکست استکبار را تأیید می کند. تأکید رهبر معظم انقلاب اسلامی بر موقعیت بدر وخیبر موید این نکته است که ما قرار نیست بر اثر این تهدید ها و تحریم ها جان دهیم و به فضل الهی پیروز این میدان هستیم.
خداوند شما را در پیشبرد اهداف عالیه بسیج بیش ار پیش موفق بدارد و ما را نیز در زاه گام نهادن بر مسیر بسیجیان راستین و شهدای اسلام هدایت فرماید.
والسلام
علیرضا استرابی
حاشیه های ورزش بخصوص فوتبال معمولاً به اصل آن می چربد.
راستش را که بخواهید (که البته می دانید) اصلش که چنگی به دل نمی زند و همین حواشی آن است که پیکر بی جانش را به این ور و آن ور می کشاند.
حواشی ورزش هم غالباً آن جنبه تاریک و سیاهش رسانه ای می شود و جنبه روشن و ارزشی اش کمتر به اطلاع همگان می رسد.
عکس زیر از آندست است. حرکت و اقدام عملی ارزشی یکی از ملی پوشان اسبق تیم ملی ، کاپیتان و مدیرعامل اسبق تیم پرسپولیس که با حضور خود نماز جمعه تهران نشان داد در میان فوتبالی ها هم هستند افرادی که بشود بهشان افتخار کرد.

محمد حسن انصاری فرد
نماز جمعه تهران - خیابان طالقانی
20 مرداد 91
در ادامه مباحث مربوط به حجاب و در گام آخر به این موضوع می رسیم که گشت ارشادی که هم اینک در معابر حضور دارد از نظر حقوقی ، عقلی و نقلی چه جایگاهی دارد.
بحث حقوقی
بدون شک در هر جامعه ای عمل به نص قانون می تواند جوابگوی بسیاری از شبهات موجود در جامعه باشد.
در زمینه حجاب ، کنش ها و واکنش های مرتبط با آن نیز این امر صادق است. هر چند شاید به گمان برخی این قانون اشتباه باشد!
ماده 683 قانون مجازات اسلامی در بر دارنده جرم عدم رعایت حجاب شرعی است. به موجب این ماده: « هرکس علنا در انظار عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی نماید علاوه بر کیفر عمل به حبس از 10 روز تا دو ماه یا تا 74 ضربه شلاق محکوم می گردد و در صورتیکه مرتکب عملی شود که نفس آن عمل دارای کیفر نمی باشد ولی عفت عمومی را جریحه دار می نماید فقط به حبس از 10 روز تا دو ماه یا تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد.
تبصره- زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از 10 روز تا دوماه یا از 50 هزار تا پانصد هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد.»
در قانون فوق به صراحت آمده است که برخورد نیروی انتظامی با پدیده بد حجابی بر اساس نص قانون است.
البته در طریقه برخورد هم نکات خاصی مدنظر است که باید رعایت شود مانند رعایت حدود شرعی محرم و نامحرم و ....
با توجه به مطالب فوق به این نتیجه می رسیم که وجود گشت ارشاد و برخورد آن با افراد بدحجاب یک عمل قانونی است و از این باب نمی شود خرده ای به قانون و عمل به آن گرفت.
بحث عقلی
تا به حال ندیده ایم افرادی به طرح مبارزه با مواد مخدر بپردازند. البته افرادی که در این خصوص ذینفع می باشند بدون شک این طرح را برنمی تابند و دنبال نفع خود به هر طریقی می روند.
در خصوص حجاب هم همین است. اگر در جامعه خانم ها و آقایان پوشش خود را به صورت شرعی رعایت کنند ، بدون شک شاهد حوادثی که غالباً روزانه در صفحه حوادث روزنامه ها به چاپ می رسد و اکثراً موضوع جرم را موضعاتی معرفی می کنند که خلاف عفت عمومی است ، نخواهیم بود و بر عکس هر چقدر افراد نسبت به حدود شرعی حجاب قید و بند کمتری داشته باشند ، بدیهی است که بر اساس گفته قرآن و روایات ، موجب تأثیرگذاری منفی بر جامعه می گردند و موجبات گناهان بزرگتری می شوند.
در مطلب پیشین بحث شد که حجاب با توجه به آیات و روایات یک حکم اجتماعی است. بدین معنا که فرد بد حجاب با حجاب غیر شرعی خودش هم به خود ظلم می کند که عقوبتش را در سرای آخرت می بیند و هم به جامعه ظلم می کند و باعث می شود که جامعه سلامت اجتماعی و روانی خود را متزلزل ببیند. که در این جاست که چون جزو هنجارهای اجتماعی قرار می گیرد ، قانونگذار بر اساس وظیفه خویش وارد شده و زمینه برخورد با این ناهنجاری اجتماعی را بوجود می آورد.
بحث نقلی(روایی)
در نظام جزایی اسلام ارتکاب هر معصیتی مستوجب عقوبت دنیوی و اخروی است. برخی معاصی در اسلام صراحتاً برایشان عقوبتهای دنیوی بیان شده است که در فقه به آن «حد» می گویند مانند شرابخواری و زنا و قتل نفس و...
و برای برخی هم حدی بیان نشده که حاکم شرع می تواند بر اساس میزان آن معصیت و تأثیرات اجتماعی آن برای آن معصیت تعزیر تعیین کند:
به طور كلي ، غير از جنايات مشمول عقوبتهاي قصاص و ديه ، قول مشهور فقهاي اماميه آن است كه هر معصيتي مشمول عقوبت حد نباشد قابل تعريز است. شيخ طوسي مي گويد : (هر كس مرتكب معصيتي شود كه حدي براي آن تعيين نشده است ، تعريز مي شود .... مانند اين كه به كسي دشنام دهد يا كسي را مورد ضرب قراردهد) محقق حلي در باب حدود از كتاب شرايع مي فرمايد : (هر كس فعل حرامي را مرتكب شود يا فعل واجبي را ترك كند ، بر امام ، تعريز او تا اندازه اي كه به حد نرسد جايز است و تعيين ميزان تعريز با امام است )
صاحب كتاب تكمله المنهاج مي گويد :
(من فعل محرما او ترك واجبا" الهيا" عالما" عامدا" عزره الحاكم حسب مايراه من المصلحه ) يعني : كسي كه از روي علم و عمد حرامي را انجام دهد و يا واجب الهي را ترك كند ، حاكم او را به اندازه اي كه مصلحت مي بيند ، تعريز مي كند
از نظر فقهاي عامه نيز تعريز در مواردي قابل اجراست كه براي معصيت ، حد شرعي يا كفاره تعيين نشده باشد
عبد الرحمن جزيري از فقهاي عامه مي گويد :
تعريز ، باب وسيعي است كه به حاكم اجازه مي دهد از آن در مورد هر جرمي كه شارع براي آن حد يا كفاره تعيين نكرده ، استفاده كندوبراي هر طبقه و دسته اي از مجرمان مجازات مناسبي همچون زندان ، ضرب تازيانه ، تبعيد و توبيخ و امثال آن را تعيين كند.
از عبارات برخي از فقها استفاده مي شود كه تعريز شامل آن دسته از معاصي كبيره و صغيره اي مي شود كه براي آن حد و كفاره اي تعيين نشده است. و بعضي از فقها نظير امام خميني (ره ) شمول تعريز بر معاصي صغيره و كبيره را منوط به تحقق اجماع بر آنها مي داند ، اما بعضي ديگر ، اختصاص تعزير به گناهان كبيره را مبني بر اجماع علما و صراحت نصوص وارده مي كنند و معتقدند كه آن در مورد تمام تخلفات و گناهان كبيره ، اعم از انجام حرام يا ترك واجب كه از كسي عالما" و عامدا" سر مي زند ، قابل اجراست.
برخي از فقها همچون صاحب جواهر ، به استناد آيه سوره نساكه مي فرمايد : (ان تجتنبوا كبائر ماتنهون عنه نكفر عنكم سيئاتكم ) ، معتقدند چون خداوندوعده چشم پوشي از گناهان صغيره را به اجتناب كننده از گناهان كبيره داده است ، نمي توان قايل به تعزير معاصي صغيره شد ، خصوصا" كه مرتكب گناهان صغيره ، عدالت خود را از دست نداده و محكوم به فسق نمي شود و بر همين مبنا ، به نظر برخي (ارتكاب صغيره در صورتي موجب تعزير است كه از گناهان كبيره اجتناب نكند و در صورت اجتناب از گناه كبيره ، ارتكاب صغيره موجب تعزير نيست. ) به نظر برخي صاحبنظران ، ثبوت تعزير در مورد تمامي معاصي صغيره و كبيره اي كه مشمول حد نباشد فاقدنص و دليل روشن است و از كتاب و سنت نمي توان دليلي بر آن اقامه كرد
در مقابل نظريات مذكور ، برخي از فقهامعتقدند كه تعزير در مورد ارتكاب تمامي معاصي ، اعم از صغيره و كبيره ، قابل اعمال است و استناد آيه 31 سوره نسا ، مانع از قبول اين نظر و تعزير گناهان صغيره نمي شود ، زيرا فرض آن است كه گناه صغيره نيز حرام و مغبوض شارع است و آيه مورد استناد هم بر چشم پوشي و عفو گناه صغيره در آخرت دلالت مي كند. بنابراين با جوازتعزير در مورد ارتكاب گناهان صغير منافاتي ندارد، زيرا تعزير خود، وسيله اي براي جلوگيري مجرم از تكرار گناه وهشداري است به ديگران كه مرتكب گناه نشوند و شمول و عموم قول پيامبر (ص ) كه فرمود: (خدا براي هر چيزي حدي قرار داده است و براي كسي كه از اين حد تجاوز كند نيز حدي معين كرده است ) نيز دلالت بر عدم اختصاص تعزير به گناهان كبيره مي كند.
با عنايت به آنچه گفته شد و اين كه در اسلام امر به معروف و نهي ازمنكر از مهمترين فرايضي است كه موجب صيانت افراد وجامعه از آلاودگيها ورذايل و سقوط در پرتگاههاي اخلاقي مي گردد، سيره نبي اكرم (ص ) و حضرت علي (ع ) به عنوان راهبراني كه علاوه برهدايت معنوي جامعه و ارشاد اخلاقي است ، زمامدار وخليفه مسلمين نيز بودند، حاكلي از آناست كه ايشان به اين دو نهاد وفريضه شرعي اهتمام تام داشتند و براي حفظ جامعه اسلامي از كژيها، شخصا" به عنوان يك محتسب به ارشاد و تنبيه متخلفين مي پرداختند يا براي اين امر مهم نايب مي گرفتند اجراي اين امر اختصاص به گناهان خاصي نداشت و حتي شامل مسائلي چون اختلال در امر بازار مي شده است. از طرف ديگر تعزير، حسب نظر بسياري از فقهاء خصوصا" فقهاي عامه ، داراي مفهوم مطلق و وسيعي است كه هدف از اجراي آن منع و تاديب افراد بشر است ومراتبي داد، از اين رو منحصر در مصداق خاصي نيست بلكه توبيخ ، تعقيب ، اعتراض ازمتخلف و .... نيز نوعي تعزير تلقي مي شود و مي توان از اين مراتب با توجه به نوع معصيت وشخصيت مجرمان ا ستفاده كرد همان طور كه برخي استفاده از مصاديق شديد تعزير را منوط به نهي و توبيخ مجرم دانسته اند و ظاهر عبارات فقها نيز دلالت بر رعايت مراتب تعزير خصوصا" با توجه به معصيت ارتكابي تعزير خوصصا" با توجه به معصيت ارتكابي و شخصيت مجرمان دارد. قانون مجازات اسلامي كه درمواد به شرايط وامكانات خاطي ودفعات ومراتب جرم و تاديب از وعظ وتوبيخ وتهديد ودرجات تعزير تصريح كرده مبتني بر همين نظر است.
با توجه به سيره رسول اكرم (ص ) و حضرت علي (ع ) اجراي تعزير، ارتباط تنگاتنگ با تشكيل حكومت اسلامي دارد. و حكومت ، از آن در ممانعت از هر آنچه كه فرد و جامعه را از اعتدال خارج مي سازد و عصياني عليه حقوق خداوند ومردم به شمار مي رود. استفاده مي كند،و از اين نظر نمي توان آن را محصور در معاصي خاصي دانست ، بلكه چه بسا بيان خوابي كه حيثيت وعواطف يك شخص را مورد تعرض قرارمي دهد و باعث اذيت انساني مي شود، به وسيله والي اسلامي مستحق تعزير مي شود، چنان كه در حديث است كه شخصي به دادخواهي به محضر حضرت علي (ع ) آمد و عرض كرد اين مرد نسبت بدي به من مي دهد ومي گويد در خواب ديده كه با مادر من عمل منافي عفت به جا آورده است. امام (ع ) فرمودند: خواب همچون سايه است ، هرگاه بخواهي ، سايه او را به خاطر تو تازيانه مي زنم ، سپس فرمودند، ولي من او را تاديب مي كنم تا اين سخنان را تكرار نكندومايه آزار مسملانان را فراهم نسازد.
بنابراين ، تعزير به عنوان يك عقوبت شرعي ، وسيله اي براي منع و زجر مجرم از تكرار معصيت واصلاح اوست ، و موجب جلوگيري سايرين از ارتكاب هر آنچه مبغوض شارع است مي شود، ودر نهايت ، ضامن اصلاح جامعه است. توانايي حكومت اسلامي در اداره جامعه بر اساس ضوابط و احكام اسلامي ايجاب مي كند كه اجراي تعزير، منحصر به معاصي كبيره نباشد وهر معصيتي كه موجب تجاوز به حقوق افراد و جامعه مي شود، صرفن نظر از آنكه گناه صغيره باشد يا كبيره ، با واكنش و عقوبت تعزيري مناسب روبرو شود.که بی حجابی هم مستثنی از این قاعده نمی تواند باشد.
نتیجه:
به نظرم مباحث برای اثبات لزوم برخورد با پدیده بدحجابی کافی و مستند می باشد.
ولی شاید نوع برخورد و نهاد برخورد کننده در میزان تأثیرگذاری بر روند پدیده بی حجابی موثر باشد.
به نظرم متصدی گشت ارشاد با توجه به پسوند «ارشاد» نباید به عهده نیروی انتظامی باشد و بایست یا وزارتی تحت عنوان «امر به معروف و نهی از منکر» تشکیل شود و عهده دار وظیفه ارشاد گردد و یا سازمانهایی مانند سازمان تبلیغات اسلامی ، ستاد امر به معروف عهده دار این امر گردند.
شایسته است که در کنار اعمال سلبی ، اعمال ایجابی را نیز پر رنگ کنند. مثلاً به افرادی که حجاب شرعی را در جامعه رعایت می کنند ، گل هدیه دهند و ....
البته نیروی انتظامی نیز بایست وظیفه ذاتی خودش را در قبال زنان و مردانی که وضعیتشان بر همگان معلوم است و قصدشان ایجاد ناهنجاری های اجتماعی است و می خواهند با بدپوششی خود سلامت روانی جامعه را دچار خدشه کنند ، برخورد قانونی کند.
والسلام
مژده اي دل كه مسيحا نفسي مي آيد
كه ز انفاس خوشش بوي كسي مي آيد
از غم و درد نكن ناله و فرياد كه دوش
زده ام فالي و فرياد رسي مي آيد

خورشید بود جلوه طوری که داشتی
شب زنده دار بودی و ذوب خدا شدی
در بندگی گذشت حضوری که داشتی
هر شب نصیب سفره شهرمدینه شد
در کنج خانه نان تنوری که داشتی
ای سر به زیر از همگان سر بلند تر
تسکین عمه بود غروری که داشتی
خلقاً و منطقاً همه شکل رسول بود
در کوچه های شهر، عبوری که داشتی
این آفتاب تو ست که خورشیدمان شده
یا که پیمبر است دوباره جوان شده
چشمان تو همین که نهان می شود علی
عمه برای تو نگران می شود علی
دنیای ما اگر به جمال تو رو کند
هر روز سال، روز جوان می شود علی
بی اختیار یاد صدای تو می کنم
هرلحظه ای که وقت اذان می شود علی
روزی سه بار پشت بلندای مأذنه
آقایی تو اشهد ما می شود علی
ما کیستیم تازه مسلمان حنجرت
الله اکبر از تو از الله اکبرت
باید برای طور کلیمی درست کرد
یک گوشه ای نشست و گلیمی درست کرد
باید در ازدحام گدا و کمی جا
جائی برای مرد کریمی درست کرد
باید قسم به نور دو عین حسین داد
تا از خدا، خدای رحیمی درست کرد
مجنون شهر بودم و لیلا نداشتم
اکبر اگر نبود من آقا نداشتم
یک فرصتی کنار بزن این نقاب را
بیچاره کن به صبحدم آفتاب را
امشب خودی نشان بده تا سجده ات کنم
از من مگیر فرصت این انتخاب را
نور جبین نیمه شب در تهجدٌت
در هم شکست کوکبه ی ماهتاب را
آباد باد خانه ات ای زلف پر گره
من از تو دارم این دل خانه خراب را
دستار را ببند و کنارم قدم بزن
شاید کمی نظاره کنم بوتراب را
**
هنگام روبرو شدن کارزار شد
کار تمام لشکریان با تو زار شد
وقتی رکاب رزم تو آماده می شود
باید برای مقدم تو خاکسار شد
نامت علی، شأن تو شمشیر ساده نیست
باید برای هیبت تو ذوالفقار شد
حیدر شدی و ضجه لشکر بلند شد
این چه مصیبتی است که کوفه دچار شد
از میمنه گرفته تا پشت میسره
یک لشکری قدم به قدم تار و مار شد
فرزند لافتی که به جز این نمی شود
شاگرد مجتبی که به جز این نمی شود
ای آفتاب روشن شبهای کربلا
پیغمبر دوباره صحرای کربلا
ای از تمام آدمیان برگزیده تر
نوح و خلیل و آدم و موسای کربلا
یک کاروان به عشق نگاهت اسیر شد
گیسو کمند خوش قد و بالای کربلا
آب فرات و علقمه و گنبد حسین
یا تل زینبیه و هر جای کربلا
هر چند دیدنی است ولی دیدنی تر است
پایین پای مرقد آقای کربلا
نزدیک تر به مرقد آقاست جای تو
پایین پایی و همه پایین پای تو
حالا که می روی جگرم را نگاه کن
این چشمان محتضرم را نگاه کن
در این لباس ها چقدر دیدنی شدی
زینب بیا بیا پسرم را نگاه کن
من پیر و تو جوان کمی آهسته تر برو
افتادگی بال و پرم را نگاه کن
باور نمی کنی که علی پیر تر شدم
پیشم بیا و موی سرم را نگاه کن
اصلا بیا بجای تمنّا جرعه ای
شرمندگی چشم ترم را نگاه کن
بعد ار تو فصل، فصل دلم بی قرار شد
بعد از تو خاک بر سر این روزگار شد
«علي اكبر لطيفيان»
هارون الرّشید (پنجمین خلیفه عبّاسی) در گفتگویی، با امام كاظم ـ علیه السّلام ـ سخن را چنین ادامه داد و به آن حضرت خطاب كرده و گفت: شما در بین عام و خاص، روا دانستهاید تا شما را به رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نسبت دهند و میگویید ما پسر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ هستیم، با اینكه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ پسری نداشت، تا نسل او از ناحیه پسر ادامه یابد، و میدانید كه ادامه نسل از ناحیه پسر است نه دختر و شما اولاد دختر او هستید، پس پسر پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیستید؟
امام كاظم: اگر پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ هم اكنون حاضر شود و از دختر تو خواستگاری كند، آیا جواب مثبت به او میدهی؟
هارون: عجبا! چرا جواب مثبت ندهم، بلكه بر این وصلت بر عرب و عجم افتخار میكنم.
امام كاظم: ولی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از دختر من خواستگاری نمیكند و برای من روا نیست كه دخترم را همسر او گردانم.
هارون: چرا؟
امام كاظم: زیرا، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ باعث تولّد من شده است (و من نوه او هستم) ولی باعث تولّد تو نشده است.
هارون: احسن ای موسی! اكنون سؤال من این است كه چرا شما میگوئید: «من از ذریّه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ هستم؟ با اینكه پیامبر نسلی نداشت، زیرا نسل از ناحیه پسر است نه دختر، و پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ پسر نداشت، شما از نسل دختر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ حضرت زهرا ـ علیها السّلام ـ هستید، نسل حضرت زهرا ـ علیها السّلام ـ نسل پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نخواهد بود.
امام كاظم: آیا در امانم، و اجازه میدهی جواب دهم؟
هارون: آری، جواب بده.
امام كاظم: خداوند در قرآن (آیه 84 و 85 انعام) میفرماید: وَ مِنْ ذُرِّیَتهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ وَ اَیّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسی هاروُنَ وَ كَذلِكَ نَجْزِی المُحْسِنِینَ ـ وَ زَكَرِیّا وَ یَحْیی و وَعِیسی وَ اِلْیاسَ كُلّ مِنَ الصّالِحینَ «و از دودمان ابراهیم ـ علیه السّلام ـ، داود و سلیمان و ایّوب و یوسف و موسی و هارون هستند، این چنین نیكوكاران را پاداش میدهیم ـ و همچنین زكریّا و یحیی و عیسی و الیاس، هر كدام از صالحان بودند.»
اكنون از شما میپرسم: پدر عیسی چه كسی بود؟
هارون: عیسی ـ علیه السّلام ـ پدر نداشت.
امام كاظم: بنابراین خداوند در آیه مذكور، عیسی ـ علیه السّلام ـ را به ذریّه پیامبران از طریق مادرش مریم ملحق نموده است، همچنین ما از طریق مادرمان فاطمه ـ علیها السّلام ـ به ذریّه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ پیوستهایم.
آنگاه فرمود: آیا بر دلیلم بیفزایم؟
هارون گفت: بیفزا.
امام كاظم: خداوند (در مورد ماجرای مباهله) میفرماید:
فَمَنْ حاجّكَ فِیهِ مِنْ بَعدِ ماجائَكَ مِنَ الْعِلمْ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ اَبْنائَنا وَ اَبْنائكُمْ وَ نِسائَنا وَ نِسائكُم وَ اَنْفُسنَا وَ اَنْفُسَكُم ثُمَّ نَبْتَهِل فَنَجْعَلْ لَعْنَهَ الله عَلی الْكاذِبینَ «هرگاه بعد از علم و دانشی كه (درباره مسیح) به تو رسید (باز) كسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیائید ما فرزندان خود را دعوت میكنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خود را دعوت میكنیم، شما نیز زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت میكنیم شما نیز از نفوس خود، آنگاه مباهله میكنیم، ولعنت خدا را بر درغگویان قرار میدهیم» (سوره آلعمران، آیه 61)
آنگاه فرمود: هیچكس ادّعا ننموده كه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ هنگام مباهله (یعنی نفرین كردن برای هلاكت آن كس كه راه باطل را میپیماید) با گروه نصاری، كسانی را برای مباهله آورده باشد، جز علی ـ علیه السّلام ـ و فاطمه و حسن و حسین ـ علیه السّلام ـ را، بنابراین از این ماجرا استفاده میشود كه منظور از «اَنْفُسَنا» (از نفوس خود) علی ـ علیه السّلام ـ است، و منظور از «اَبْنائَنا» (پسران ما)، حسن و حسین ـ علیه السّلام ـ میباشند، كه خداوند آنها را پسران رسول خدا خوانده است.
هارون: دلیل روشن امام كاظم ـ علیه السّلام ـ را پذیرفت و گفت: احسن بر تو ای موسی! ...
اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها [= روسرى هاى بلند ]خود را بر خويش فرو افكنند، اين كار براى اين كه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است; (و اگر تا كنون خطا و كوتاهى از آنها سر زده توبه كنند) خداوند همواره آمرزنده و مهربان است».
در این دو آیه مجموعا پنج نوع دستور درباره حجاب و چگونگی رعایت آن بیان شده :
دستور اول: «لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها» زينت خود را ـ جز آن مقدار از آنان كه نمايان است ـ آشكار ننمايند
دستور دوم: « وليضربن بخمرهن على جيوبهن» (اطراف) روسرى هاى خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود)
دستور سوم: « ولا يبدين زينتهن إلا لبعولتهن أو... » وزينت خود را آشكار نسازند مگر براى شوهرانشان، يا...
دستور چهارم: « ولا يضربن بأرجلهن ليعلم ما يخفين من زينتهن» پاهاى خود را به زمين نزنند تا زينتِ پنهانيشان دانسته شود(و صداى خلخال كه برپا دارند به گوش رسد)
دستور پنجم: « يدنين عليهن من جلابيبهن » جلبابها [= روسرى هاى بلند ]خود را بر خويش فرو افكنند.
واقعاً چرا زنان نهی شده اند از اینکه پاهای خود را به زمین نزنند تا صدای خلخالشان شنیده نشود؟ مگر نه اینکه موجب تحریک اجتماع نشوند؟
چرا زنان نباید زینت خود را مگر برای محارمی که نام برده شده اند آشکار کنند؟ مگر نه اینکه موجب می شود تا اجتماع تحریک شود به گناه؟
وخیلی چرا های دیگر.

حجاب؛ حق شخصي- اجتماعي
منبع: فصلنامه پژوهشهاي قرآني، شماره 51
حجاب، آن گونه كه بعضي ها پنداشته اند، صرفا يك تكليف شخصي نيست؛ بلكه
افزون بر آن يك مسئله عاطفي، رواني، خانوادگي، اجتماعي است.
در اين نوشتار عناوين زير مورد ارزيابي قرار مي گيرند:
1- نخست ديدگاهها و دلايل نظريه پردازاني كه معتقدند حجاب تكليف شخصي محض است و
نقد آنها 2- اجتماعي بودن حجاب زن از منظر قرآن كريم
گرچه اجتماعي بودن حجاب، از منظرهاي گوناگون قابل اثبات است، اما در اين نوشتار
از منظر ارتباط موضوعي آيات در سوره نور بررسي مي شود.
ترديدي نيست كه درگستره تاريخ اسلام، مسلمانان ازعالم و عامي، شيعه و سني و
پيروان مذهب هاي مختلف فقهي و نحله هاي گوناگون كلامي و اعتقادي به صورت اجماع
حجاب را واجب و رعايت آنرا بر زن مسلمان الزامي مي شمارند و بي حجابي و بدحجابي
را مساوي با مخالفت با قرآن و زير پا نهادن حكم واجب الهي تلقي مي كنند.
فتواهاي فقيهان شيعه و سني بر وجوب حجاب و چگونگي آن در لحظه هاي مختلف زندگي
از جمله در هنگام نماز، بيانگر اهميت حجاب در اسلام مي باشد كه نيازي به ياد
كرد آن فتواها نيست.
اكنون اين پرسش رخ مي نماياند كه آيا حكم حجاب تكليف شخصي محض است؟ يعني خداوند
فقط حجاب را بخاطر اظهار عبوديت از زن مسلمان خواسته و بس؟ كه در اين صورت اگر
زن مسلمان اين حكم الهي را ناديده انگارد فقط ترك واجب كرده نه بيش از آن و
تنها كيفر اخروي دارد و در برابر جامعه هيچ مسؤليتي ندارد.
يا افزون بر اينكه اين حكم، تكليف شخصي هر زن مسلمان است، جامعه اسلا مي در اين
حكم نيزسهيم است؟ بگونه اي كه اگر زن مسلمان اين دستورالعمل اجتماعي را به صورت
علني زير پا نهد جامعه حق داشته باشد عليه او اعلام جرم كند و حكومت اسلامي نيز
مسؤليت داشته باشد تا او را در برابر اين تكليف اجتماعي وادار به امتثال نمايد.
نوشته حاضر پژوهشي است راجع به اين مطلب و كوشيده است كه ديدگاههاي مطرح شده در
اين زمينه را تا آنجا كه به قرآن ارتباط پيدا مي كند مورد بررسي قرار دهد.
حجاب، تكليف شخصي محض
تحول فكري كه در رويكرد "نوگرايي" براي تني چند از صاحب نظران عرب، در اواخر
قرن 19ميلادي رخ داد، در رابطه با مسأله حجاب از جهات گوناگون دغدغه هاي زيادي
پيش آورد، ازجمله اين دغدغه ها شخصي محض بودن حكم حجاب است.
نكته قابل توجه اين است كه پايه گذار اين رويكرد، درجهان اسلام و عرب، كساني بوده اند كه گرچه از متفكران و نو انديشان اسلامي شمرده مي شوند ولي هر يك انديشه و افكارخود را از دنياي غرب و"فمينيسم" بر گرفته اند.
نخستين فرد نوگرا و نوانديش در اين زمينه شخصي بنام " الطهطاوي" (1801-1873م)
بود كه در پاريس منصب امامت جماعت يك گروه "نظامي" را به عهده داشت و هم مرجع
ديني آنان بود. او تحت تأثير به ظاهر متمدنانه زنان پاريس قرار گرفته بود، به
حال زنان مسلمان رقّت مي كرد و در دفاع از حقوق زن كتابي بنام "التلخيص الابريز
في تخليص باريز" به رشته تحرير در آورد. او در قسمتي از كتاب خود مي نويسد:
" اگر بپذيريم كه از نظر اسلام، حجاب بر زن مسلمان واجب است هرگز نمي توانيم
قبول كنيم كه اين حكم، اجتماعي هم است، زيرا: بين حجاب و پويايي جا معه و بين
بي حجابي و انحطاط جا معه هيچ ارتباطي نيست." (الطهطاوي،/ 75 به نقل از
امين،/20)
"قاسم امين" (1908) نويسنده مصري، يكي ديگر از نظريه پردازان مسلمان عرب است كه
در زمينه حقوق زن، و از جمله مسأله حجاب، اهتمام فراوان به خرج داده است، او از
دو زاويه ديني و اجتماعي به مسأله حجاب پرداخته است.
از ديدگاه نخست، پيشاپيش تأكيد مي كند كه اگر در حوزه ديني مطلبي باشد، كه به
صورت مستقيم به الزامي بودن حجاب يا اجتماعي بودن آن، دلا لت كند، مانع هر بحث
و تشكيك مي شود، از اين رو كه دستورهاي الهي را بدون چون وچرا بايد انجام داد.
اما از منظر دوم، اعتقاد وي اين است كه پوشش زن در اثر برخورد مسلمانان با ديگر
ملت ها، بر مسلمانان عارض شد.
قاسم امين مي گويد:
" اگر نهي در متون ديني باشد كه بر وجوب حجاب، دلا لت كند، قطعاً دليل بر
اجتماعي بودن آن نيست، چون نه در قرآن و نه در روايت، مطلبي نيست كه بر اجتماعي
بودن حجاب دلالت كند، پس اگر واجب بودن آن ثا بت مي شد، قطعاً اجتماعي بودن آن
به دست نمي آمد زيرا آن حكم، تنها بر وجوب آن دلالت مي كرد نه بر اجتماعي بودن
آن."(همان)
ظاهرحداد (ت:1930م) يكي ديگر از صاحب نظران عرب بود كه به حجاب به عنوان يك امر
شخصي مي نگريست.
دكتر محمد شحرور صاحب نظر معاصر عرب پس از نگرش مفهومي به واژگان مربوط به حجاب
مي گويد:
"حد ادني درحجاب زن پوشاندن(جيوب - و شرمگاه) است و در عين حال اين يك حكم خشن
نيست و هيچ زني به آن ملزم نشده است و اين، يك حكم اجتماعي هم نيست بلكه يك
مسأله اختياري و كاملاً شخصي است."(همان)
در اين اواخر، تفكر شخصي پنداري حجاب از مرزهاي فكري عربها عبور كرده و بر بعضي
از ايرانيان نيز، تأثير نموده است.
يك نويسنده مي نويسد:
"احكام مربوط به حجاب، هم مثل نماز و روزه و نه مثل احكام حقوقي فاقد ضمانت
اجرايي، اجتماعي است."(صدر،/116)
ديگري مي نويسد:
"حجاب امر خواستني و انتخابي است و هيچ مجازاتي، براي غير عامل به حجاب تعيين
نشده است و صرفاً گناهي است كه فقط توسط خداوند قابل بازخواست است." (روزنامه
نشاط،/3)
نويسنده ديگر مي گويد:
" در مورد حجاب نه تنها شواهدي مبني بر حكومتي بودن آن وجود ندارد، بلكه مواردي
در تاريخ شيعه وجود ندارد كه زني به دليل رعايت نكردن حجاب، مجازات شده باشد.
هرجا امري، مجازاتي داشته، در كتب روايي، جزء جزء آن ذكر شده است، اما در مورد
حجاب، نه تنها روايتي در اين زمينه نداريم، بلكه احاديث زيادي وجود دارد، كه
الزام زنان به رعايت حجاب و [همچنين] تقصير آنان را [در ترك حجاب ] به گردن
شوهرانشان مي گذارد نه حكومت. حتي مجازات بي حجابي به عنوان تعزير هم سابقه
ندارد. احكام مربوط به حجاب هم مثل نماز و روزه و نه مثل احكام حقوقي، فاقد
ضمانت اجراي اجتماعي است." (صدر،/116)
دلايل شخصي نگري حجاب و نقد آنها
نو انديشان عرب، به اين مسأله از منظرهاي متفاوتي نگريسته اند. بعضي بدون
استناد يا اشاره به هيچ دليل، از شخصي بودن مسأله حجاب سخن گفته اند؛ بعض ديگر،
حجاب را از دستاوردهاي فرهنگ يهود در اسلام خوانده است؛ و تكليفي را به نام
حجاب نه بصورت تكليف شخصي محض و به گونه تكليف شخصي، اجتماعي، از آموزه هاي
اسلامي نمي دانسته اند. اين ديدگاهها چون استنادي به قرآن نداشته اند، در اين
نوشتار مورد بحث قرار نمي گيرد.
اما بعض ديگر شخصي بودن حجاب را به قرآن مستند مي كند. و با توجه به برداشت
جديدي كه از قرآن ارائه مي كنند، حجاب را به عنوان يك حق اجتماعي نمي دانند.
دكتر محمد شحرور، قرآن پژوه معاصر يكي از آنان است كه با ادعاي نو انديشي در
قرآن، ديدگاه هاي متفاوت در برابر حجاب ابراز كرده است. گاهي حجاب را نفي، و
گاهي هم به عنوان تكليف شخصي معرفي مي كند. او در ضمن بررسي مفهوم واژگان حجاب،
پس از ريشه يابي واژه "جيوب" مي گويد:
" جيوب در زن، عبارت است از دو سينه و زير دو سينه، زير بغل، شرمگاه و سرين،
بنابر اين زن تنها همين نوع از جيوب را بايد بپوشاند."(شحرور،/606)
وي با استناد با جمله "وَلا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا"
(نور/31 ) مي گويد :
" زن دو گونه زينت دارد: زينت ظاهري و زينت باطني آنچه خداوند در خلقت زن،
آشكار ساخت، زينت ظاهري است، مانند: سر، شكم، پشت، دستها و پاها و پوشانيدن
آنها واجب نيست و آنچه خداوند، در ساختار خلقت زن محقق نموده است زينت باطني
است مانند !!!"(همان،/617)
سپس در مقام جمع بندي مي گويد:
" حد ادني در حجاب زن پوشانيدن " جيوب پنهان " است.(همان،/572)
كا ملاً روشن است كه از نگاه شحرور، فقط پوشانيدن قسمتي از "جيوب" كه طبق معناي
او مربوط به باطن ساختار وجود زن است واجب مي باشد. سپس در معناي جيوب اظهار مي
كند و مي گو يد:
" اين مقدار از پوشش هم، حكم شخصي و در عين حال، تر بيتي است واين حكم شخصي، در
جهت تر بيت زن و باز دارندگي او از رفتار منافي عفّت، صادر شده و نه جز غير آن
و نه يك حكم خشن و نه حكمي در قلمروي قانون و قابل پيگرد."(همان)
گرچه وي معتقد است كه تمام گفته هاي خود در اين زمينه را در فرايند بازخواني از
قرآن، استنباط مي كند؛ اما تأمل در سخنان وي و انطباق گفته هاي او با قرآن و
نيز درك تعارض گفتار او، بي ارتباطي ديدگاههاي او را با قرآن كاملاً آشكار مي
كند.
آنچه در نقد آن به صورت مختصر مي توان گفت اين است كه واژه "جيب" در مورد انسان
به معناي مطلق شكاف به كار نرفته است تا منظور از آيه قسمتهاي باطني بدن زن
باشد. چنانكه شحرور مي پندارد؛ بلكه هرگاه در مورد انسان به كار رفته به معناي
شكاف پيراهن يا زره اوست.
لسان العرب مي گويد:
" الجيب جيب القميص و الدرع و الجمع الجيوب في تنزيل العزيز " وَلْيَضْرِبْنَ
بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ "(نور/31)( ابن منظور،1/288)
تنها يك مورد درباره خود انسان به كار رفته وآن هم به معناي قلب و سينه اوست:
" فلان ناصح الجيب يعني بذالك قلبه اي صدره." (همان)
نويسنده ديگري براي اثبات شخصي بودن حجاب به، استدلال قرآني متفاوتي تمسك كرده
است. وي مي گويد:
" در امر حجاب مطلقا، دين با دموكراسي سازگار است؛ زيرا خطاب حكم حجاب در قرآن
با مؤمنان و مؤمنات است؛ يعني رعايت حكم، به ايمان افراد واگذار شده كه امر
انتخابي و خواستني است و هيچ مجازاتي براي زنان غير عامل به حجاب، تعيين نشده
است و صرفاً گناهي است كه فقط توسط خداوند قابل بازخواست است." (روزنامه
نشاط،/3)
در نقد اين استدلال بايد گفت جستجو و تتبع در آيات اجتماعي قرآن، به روشني مي
نماياند كه بيشترين آيات اجتماعي اين كتاب الهي نيز مؤمنان را مورد خطاب قرار
داده است مانند :
" يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى
الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالأنْثَى بِالأنْثَى... "
(بقره/ 178)
" اي كساني كه ايمان آورده ايد، در كشتن يكديگر، قصاص بر شما واجب شده؛ آزاد در
برابر آزاد و بنده در برابر بنده و زن در برابر زن ... "
آيا حكم قصاص كه مخا طب آن، اهل ايمان مي باشد، از احكام اجتماعي اسلام نيست؟
و ما نند آية كريمة:
" يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ
مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ... "
(بقره/282)
" اي كساني كه ايمان آورده ايد! هر گاه در نتيجه داد وستد و معامله دو سويه،
دين بر ذمه شما تعلق گرفت، آن را بنويسيد و يك نويسنده به شيوه عادلانه در بين
شما "دو طرف معا مله " بنويسد "
اين آيه كريمه كه بزرگترين آيه در قرآن است جوانب گو ناگون داد و ستد به صورت
دين را مطرح كرده است و مخاطب آن هم اهل ايمان است، آيا اين از آيات اجتماعي
قرآن نيست؟ بنابراين خطاب به مؤمنان به معناي شخصي بودن تكليف نيست.
برعكس پندار نويسنده، در پاره اي از موارد، عامه مردم اعم از مؤمن و غير مؤمن،
مأمور به تقوا شده با اينكه تقوا كاملاً يك امري شخصي است.
" يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ
وَاحِدَةٍ..." (نساء/1)
"اي مردم ! بپر هيزيد ،پروردگارتان را كه آفريد،شما را از يك نفس ..."
وگاهي همه مردم با تعبير " يَا أَيُّهَا النَّاسُ " درجهت سود جستن از طبيعت
،مخاطب قرار مي گيرد ،مانند :
" يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الأرْضِ حَلالا طَيِّبًا... "
(بقره/168)
" اي مردم از نعمتهاي حلال و پاكيزه اي كه از زمين مي رويد بهره مند شويد. "
وگاهي هم براي اين سود جستن، با جمله " يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا " مخاطب
قرار مي گيرد.
" يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا
رَزَقْنَاكُمْ..." (بقره /172)
" اي كساني كه ايمان آورده ايد! از پاكيزه ترين چيزهايي كه به شما روزي داديم
بهره مند شويد. "
حجاب، تكليف شخصي و حق جامعه
آن گونه كه بعضي ها پنداشته اند، پوشش زن تنها تكليف شخصي نيست، بلكه يك مسأله
عاطفي، رواني، خانوادگي، اجتماعي است كه ريشه در فطرت انسانها دارد. از روزي كه
خدا انسان را آفريد ، همراه با نياز فطري به پوشش آفريد و آن را جزء غريزه او
قرار داد .
از لحظه اي كه آدم و همسرش حوا در پي اغواي شيطان نافرماني خدا را كردند و از
درخت ممنوعه تناول نمودند، مهمترين و نخستين كيفر آنان از سوي خداوند اين شد كه
لباسهاي آنان از تن آنان فرو ريخت و بدن و عورت آنان اشكار گرديد و خود آنان
نيز به دليل غريزي بودن حجاب، در پي اين كشف حجاب، بي تفاوت نماندند، بلكه با
اصرار مي كوشيدند تا بدن و عورت خود را با برگهاي گلها و درختان بپوشانند.
" فَأَكَلا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ
عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِي..." (طه/121)
"آدم و همسر او از آن درخت تناول كردند پس لباس آنان بر تن آنان ريخت و بدنشان
برهنه شد و مي كوشيدند تا با برگهاي درخت خود را بپوشانند".
نگرش عميق و بي غرضانه به آيه هاي حجاب و سوره هايي كه اين آيه ها در آنجا آمده
است، به روشني مي نماياند كه حجاب، افزون بر اين كه تكليف شخصي بانوان مسلمان
است حق جامعة ديني نيز مي باشند .
مفسران و قرآن پژوهان نامدار مسلمان، از شيعه و سني، چون ابوحامد غزالي و علامه
طباطبايي از مفسران شيعه، به وحدت موضوعي، هماهنگي آيات يك سوره و رابطة منطقي
بين آيات معتقدند.
از منظر اين صاحب نظران، گرچه در بسياري از سوره هاي بزرگ قرآن كريم، آيات
متنوع و به ظاهر متناقضي وجود دارد؛ ولي همه آيات يك سوره هماهنگي خاص و
پيوستگي منطقي با يكديگر دارند.
غزالي در بيان اين نكته كه غرض" از نبودن اختلافات در قرآن " چيست؟ مي نويسد:
"مراد از نبودن اختلافات در قرآن، اين نيست كه مردم در فهم و تفسير آن هرگز
اختلاف نخواهند كرد، بلكه مقصود نفي اختلاف و ناهمخواني از ذات قرآن است. گستره
كلام الهي، منزه از اختلافات و ناهمگوني هاي سخن عادي بشر است كه ابتداي آن به
انتهاي آن شباهت نداشته و روايات مختلفي از درجات فصاحت و سخنوري است ؛ قرآن بر
يك شيوه و اسلوب و بر يك مرام و گونه از نظر نظم و ارتباط در ماده و صورت نازل
شده است؛ در حالي كه كلام آدميان، در بردارنده اختلافات بسيارند. و در بردارنده
فراز و نشيب هاي فراوان و تب و تابها و تحولات گوناگون است" ( العك،/196)
از سخنان غزالي، هماهنگي بين آيات و وحدت موضوعي سوره ها به روشني فهميده مي
شود.
مرحوم علامه طباطبايي، در زمينه ارتباط بين آيات و هماهنگي آيه ها با يكديگر مي
نويسد:
"در قرآن مردمان رابه تدبر در آيات، ترغيب كرده است، تا ببينند كه اختلافي بين
آيات نيست. آيات بعدي، آيات پيشين را تصديق كرده بي آنكه هيچ گونه اختلافي بين
يكديگر فرض شود، شاهد بر يكديگرند.
در قرآن هيچ گونه اختلافي نيست، نه بصورت تناقض و نه به عنوان اين كه بعض آيات، آيات ديگر را نفي كند و نه به صورت تفاوت كه آياتي از نظر تشابه بيان و يا متانت معاني و مقاصد با آيات ديگر، اختلاف داشته باشد كه برخي به لحاظ بنيان و ريشه و اساس، استوار و محكم تر از بعضي ديگر باشد.
بر همين اساس كه قرآن، بشر را به تدبر در خويشتن دعوت كرده است و بدين امر
رهنمون كرده كه قرآن، كتابي است كه از سوي خداوند نازل شده است."(طباطبايي،5/2)
بعضي از قرآن پژوهان معاصر، در نتيجه تحقيقاتشان در رابطه با مجموعه آيه هاي
گردآوري شده در داخل يك سوره، از وحدت موضوعي، تمام آيه هاي يك سوره خبر داده و
گفته است كه همة آيه هاي يك سوره گرچه مطالب متنوعي را بيان مي كنند، ولي در
نهايت در صدد بيان مطلب يگانه اي هستند كه آن مطلب غرض اصلي سوره و معيار
گردآوري آيه ها در يك سوره مي باشد.(جاسبي، 1/338)
با توجه به مطالبي كه بيان شد، آياتي كه پوشش را بر زن مسلمان واجب كرده در دو
سوره قرآن قرار دارد؛ سورة مباركة نور و سورة مباركة احزاب.
در اين نوشتار از آن دو سوره تنها به سورة مباركة نور نظري مي افكنيم و بررسي
آيه هاي سوره احزاب را به وقت ديگر واگذار مي كنيم.
بر فرض اينكه وحدت موضوعي آيه ها را در همه سوره ها نپذيريم، باز هم سورة
مباركة نور در صدد بيان يك مطلب است و آن احكام اجتماعي زنان و مردان مي باشد؛
احكامي كه شخصيت والا و كرامت انساني هر يك از مرد و زن در گرو آن احكام مي
باشد؛
مناسب است به دستورالعمل هاي بعضي از آيات اين سوره اشاره شود. نخستين آية اين
سوره، از نزول سوره و واجب بودن احكام آن خبر مي دهد.
" سُورَةٌ أَنْزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنْزَلْنَا فِيهَا آيَاتٍ
بَيِّنَاتٍ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ" (نور/1)
" سوره اي است كه ما آن را نازل كرديم و ( احكام آن را ) واجب كرديم و در آن
سوره آيه هاي روشن نازل كرديم تا شايد شما پند بگيريد"
آيه دوم سوره دستوري است به اجراي "حد" بر مرد و زني كه مرتكب عمل شنيع زنا شده
باشند و در ادامه آيه مي فرمايند:
"... وَلا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ
تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا
طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ" (نور/2)
" ودر مورد آن دو در جهت اجراي حكم خدا، رأفت و مهرباني به كار نبريد، اگر به
خدا و روز قيامت ايمان داريد و بايد عذاب آن دو را طايفه اي از مؤمنان مشاهده
كنند".
آية سوم، ويژگيهاي همسر گزيني مردان و زنان فاجر و زنا كار را بيان مي كند و مي
فرمايد:
" مرد زناكار جز با زن زناكار و مشرك، ازدواج نمي كنند و زن زنا كار جز با مرد
زناكار يا مشرك ازدواج نمي كنند."
آيه هاي چهارم و پنجم، كيفر كساني را اعلام مي كند كه به زنان "محصنه" نسبت
ناروا مي دهد و براي اثبات مدعاي خود، نمي تواند چهار شاهد تهيه كند چنانكه مي
فرمايد:
"كساني كه به زنان "محصنه" نسبت ناروا مي دهند و نمي توانند چهار شاهد ارائه
كنند، به هر يك از آنان هشتاد تازيانه بزنيد".
سپس از پايين آمدن موقعيت اجتماعي آنان خبر داده و مي فرمايد:
"... وَلا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا" (نور/4)
" و گواهي آنان را هرگز نپذيريد"
آيه هاي 6-10حكم شرعي كساني را بيان مي كند كه به همسرانشان نسبت ناروا مي دهند
و نمي توانند چهار شاهد براي اثبات مدعاي خودحاضر كنند.
آيات 11- 18 داستان "افك" ومسائل مربوط به آن و سخن گفتن بدون علم در مورد
اشخاص و بر حذر داشتن انسانها از برداشتهاي باطل و ناروا را باز گو كرده است .
آيات 19-21 از عاقبت سوء و پيامد ناگوار، گسترش و شايعه سازي عمل خلاف خبر داده
و كيفرهاي سخت دنيوي و اخروي براي گسترش دهندگان عمل هاي ناروا و خلاف بيان
كرده و اين كار را از وسوسه هاي شيطان ياد كرده است.
آية 22 توصيه اي است بر ثروتمندان و توانگران مبني بر حمايت هاي مالي از
نزديكان ، خويشاوندان و مسكينان.
آيه هاي 23-25 باز هم ، كيفر اخروي سخت براي كساني بيان مي كند كه به زنان
"محصنه" بي خبر و غافل ، نسبت ناروا مي دهند .
آيه26، ويژگي هاي همسر گزيني مردان و زنان را بيان مي كند و مي فرمايد:
" زنان خبيث از آنان مردان خبيث و مردان خبيث از آن زنان خبيث و زنان پاكيزه از
آن مردان پاكيزه و مردان پاكيزه از آن زنان پاكيزه اند..."
آيه هاي 27-28-29 مسلمانان را از وارد شدن به خانه ديگران ، بدون اجازه ، نهي
مي كند . و در صورت اجازه گرفتن از صاحب خانه، شرايط وارد شدن را بيان مي كند.
با توجه به اينكه احكام اين سوره ، در نخستين آية آن، واجب اعلام شده است ، اين
پرسش مطرح است كه آيا مجموعه 28 آيه بيان شده در اين سوره ، در صدد بيان احكام
اجتماعي مسلمانان است يا احكام واجب شخصي ؟
اگر بگوييم احكام ياد شده ، شخصي است ، بايد گفت در قرآن كريم ، هيچ احكام
اجتماعي وجود ندارد، و بلكه تمام شيوه هاي رفتاري جوامع انساني، شخصي محض است.
بي گمان ، اين سخن بيهوده و باطل است ، پس نتيجه اين كه، همه احكام ياد شده كه
در 28 آيه پيشين با پيوستگي تمام، بيان شده، احكام اجتماعي مسلمانان از زنان و
مردان است.
در آية 30 سورة مباركة نور، نگاه به نامحرم بر مردها تحريم شده و دستور داده
است كه بدنشان را در برابر زن نامحرم بپوشانند.
آيه 31 كه آيه نسبتاً طولاني است حكم و چگونگي پوشش زنان و موارد استثنايي آن
را به تفصيل و گستردگي تمام اعلام كرده است.
" وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ
فُرُوجَهُنَّ وَلا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا
وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ
إِلا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ
أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي
إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ
أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الإرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ
أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلا
يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ
وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ
تُفْلِحُونَ" (نور/31)
" و به زنان با ايمان بگو: ديدگان خود را [از هر نامحرمي] فرو بندند و پاكدامني
ورزند و زيورهاي خود را آشكار نگردانند؛ مگر آنچه طبعاً از آن پيداست، و بايد
روسري خود را بر گردن خويش [فرو] اندازند و زيورهايشان را جز براي شوهرانشان يا
زنان [همكيش] خود يا كنيزانشان يا خدمت كاران مرد كه [از زن] بي نيازند يا
كودكاني كه بر عورتهاي زنان وقوف حاصل نكرده اند، آشكار نكنند و پاهاي خود را
[به گونه اي به زمين] نكوبند تا آنچه از زينت هايشان نهفته مي دارند معلوم
گردد. اي مؤمنان! همگي [از مرد و زن] به درگاه خدا توبه كنيد اميد است كه
رستگار شويد."
آيه هاي 33-32 با اتصال و پيوستگي به آيات پيشين و بدون قطع ارتباط بين آنها و
آيه هاي قبل، حكم ازدواج و شرايط آن را به تفصيل، بيان مي كند.
نگرش در اين سوره مي نماياند كه همة آيه هاي آن از نخستين تا آخرين آية اين
سوره احكام واجب و اجتماعي مسلمانان را در رابطة بين زن و مرد بيان كرده است و
ما فقط از باب نمونه از اول سوره تا اينجا را به صورت مختصر بررسي نموديم.
آيا ممكن است تمام احكام اين سوره، احكام شخصي- اجتماعي زن و مرد مسلمان باشد و تنها يك آية آن يعني آية حجاب با همة اهميتي كه در ثبات، استحكام، سلامت ساختار و حفظ بهداشت روان جامعه اسلامي دارد؛ اجتماعي نباشد وتنها شخصي محض باشد؟ ارتباط و پيوستگي موضوعي آيات بهترين گواه بر اين واقعيت است كه حجاب و پوشش زن، همچون ساير احكام قبل و بعد در سوره، حكم شخصي- اجتماعي است و نمي تواند استثناي از آنها باشد.
منابع و مآخذ:
1. ابن منظور، محمد بن مكرم؛ لسان العرب، نشر ادب
الحوزه، قم، 1405هـ
2. العك، خالد عبدالرحمن؛ اصول التفسير وقواعده، دارالكتب الاسلامية، بيروت.
3. امين، مهدي؛ " مسئلة الحجاب في القرآن"، ( درنگي در نظريات دكتر محمد شحرور
) ترجمه علي مازاريان؛ ماهنامه المنهاج، شماره9 بيروت.
4. جاسبي، محمد بهرام؛ فرهنگ علوم سياسي ، انتشارات گوتنبرگ.
5. روزنامه نشاط ،17/3/1387
6. شحرور، محمد؛ الكتاب والقرآن قراءة معاصرة، دمشق، 1999م.
7. صدر، شادي؛ " آيا حكومت مسئول بي حجابي است؟ "، ماهنامه زنان، شماره 103،
1382ش.
8. طباطبايي، سيد محمد حسين؛ الميزان في تفسير القرآن،انتشارات اعلمي، بيروت.
1- آیا حجاب مختص اسلام است؟
2- حد شرعی حجاب چیست؟
3- آیا ملاک با حجاب بودن یا نبودن به سر کردن چادر است؟
در پاسخ به سوال اول باید گفت که حجاب (پوشش) در جوامع بشری از زمانهای بسیار گذشته تا کنون دستخوش نگاه های مختلف بوده و آنچه که در همه دوران مشترک بوده است ، اصل داشتن حجاب است.
در ميان اهل کتاب يعني قوم يهود و نصاري و در ايران باستان و حتي بوداييان در هند حجاب وجود داشته و حتي از آنچه در قانون اسلام آمده سختتر بوده است، فقط در جاهليت عرب و در ميان مشرکين حجاب وجود نداشته است. (مجموعه آثار شهيد مطهري، جلد 19،صفحه 385)
اما دليل وجود حجاب در ميان اين اقوام گواه تاريخ و کتب مقدس آنان به اين موضوع است که به چند نمونه اشاره مي شود:
ويل دورانت در صفحه 30 جلد 12 تاريخ تمدن (ترجمه فارسى) راجع به قوم يهود و قانون تلمود مىنويسد:
«اگر زنى به نقض قانون يهود مىپرداخت چنانكه مثلا بىآنكه چيزى بر سر داشت به ميان مردم مىرفت و ... در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهريه او را طلاق دهد».
تورات و انجيل فعلي كه به دست بعضي از شاگردان حضرت موسي و عيسي ـ عليهما السّلام ـ نوشته شده نيز بر موضوع پاكدامني و حجاب زن تأكيد نموده است. تورات دربارة رِفْقه (دختر بتوئيل) كه با نامحرم برخورد مي كند چنين مي گويد: رِفْقه چشمان خود را بلند كرده، اسحاق را ديد و از شتر خود فرود آمد. و از خادم پرسيد: اين مرد كيست كه در صحرا به استقبال ما مي آيد؟ خادم گفت: آقاي من است. پس بُرْقعْ (نقاب) خود را گرفته، خود را پوشاند.( تورات، ناشر انجمن كتاب مقدس ايران، سفر پيدايش، باب 24، فقره 64 و 65، چاپ دوم در ايران، 1987)
مسيحيت هم نه تنها احکام شريعت يهود را درباره حجاب زنان تغيير نداد بلک قوانين شديد آن را استمرار بخشيد ودر برخي موارد با تاکيد بيشتري حجاب را مطرح کرد. در مسيحيت به دليل تجرد و قداست آن، رعايت پوشش کامل و دوري از آرايش به شکل شديدتري وارد شده است در کتاب مقدس مسيحيان نيز در آياتي به طور صريح وجوب پوشاندن موي سر وارد بيان شده است( حجاب در اديان، علي محمدي، ص 120 به بعد)
ويل دورانت در جلد اول تاريخ تمدن صفحه 552 به بعد راجع به ايرانيان قديم مىنويسد:
زنان طبقات بالاى اجتماع جرات آن را نداشتند كه جز در تخت روان روپوشدار از خانه بيرون بيايند...(پوشش آنقدر مهم بوده که حتي) زنان شوهردار حق نداشتند هيچ مردى را ولو پدر يا برادرشان باشد ببينند. در نقشهايى كه از ايران باستان بر جاى مانده هيچ صورت زن ديده نمىشود و نامى از ايشان به نظر نمىرسد... چنانكه ملاحظه مىفرماييد حجاب سخت و شديدى در ايران باستان حكمفرما بوده، که حتى پدران و برادران نسبت به زن شوهردار نامحرم شمرده مىشدهاند.
در پاسخ به سوال دوم و حد شرعی حجاب نیز به نظر می رسد این فتوای امام خمینی(ره) به طور کامل بازگو کننده حکم شرعی حجاب برای آقایان و بانوان باشد:
س: حدّ پوشش براى مردان و زنان هر کدام چقدر است؟ آیا تجاوز از کمترین مقدار آن حرام است؟
ج: بر مرد ستر عورتین واجب است و ستر باقى بدن واجب نیست، اگر چه بر زن حرام است بدن مرد نامحرم را نظر کند. و بر زن واجب است تمام بدن خود را از نظر نامحرم بپوشاند، ولى پوشاندن وجه و کفّین لازم نیست مگر آنکه مفسدهاى بر آن مترتّب باشد.
در ادامه پاسخ حد شرعی حجاب و برای روشن تر شدنش مثالی را بیان می کنم:
نمازهای پنجگانه ، جزو واجبات هر مسلمانی است که هر مرد و زن مسلمان مکلف است آنرا در وقت مشخص شده و با کیفیت معین شده بجا آورد.
مستحب است که نماز را در اول وقت خواند
مستحب است نماز را در مسجد خواند
مستحب است نماز را به جماعت خواند
و مستحب است اذکار خاصی را به نماز اضافه کرد و کلی مستحبات دیگر.
پس عیان است که آنچه واجب است ، اقامه نماز در اوقات مشخص شده و کیفیت معین شده و دیگر مسایل آن جزو واجبات نیست و تکلیفی را ایجاب نمی کند.
در مسئله حجاب هم همین طور است.
بر هر مسلمانی واجب است حد شرعی حجاب را رعایت کند ، یعنی همان مواردی که در فتوای امام خمینی(ره) بیان شد.
البته بعضی از احکام هستند که به واسطه رعایتشان واجب است. یعنی اگر کسی زینتی دارد مثلاً زیور آلات ، آرایش و امثالهم ، بایست آنرا از نامحرمان بپوشاند.
ولی پوشیدن چادر ، مقنعه ، مانتوهای بلند و امثالهم در حکم همان مستحبات نماز است و رعایت کردن آنها تکلیف الهی نیست ولی اکثر علمای دینی به بهتر بودن رعایتشان توصیه کرده اند.
ادامه دارد...
سوالاتی که در جامعه دینی ما در این خصوص وجود دارد ، فراوان است که انشالله با پرداختن به این سوالات و ورود دوستان به فضای بحث و گفتگو به جوابهای درخوری برسیم.
حد شرعی حجاب چیست؟
آیا حجاب از ضروریات دین است؟
آیا ملاک با حجاب بودن یا نبودن به سر کردن چادر است؟
آیا حجاب در جامعه ما اجباری است؟
آیا بد حجابی با بی حجابی متفاوت است؟
آیا حجاب فقط مخصوص خانم هاست؟
چرا برخی جوانان میلی به داشتن حجاب ندارند؟
چرا در یک خانواده ، مادر با حجاب است ولی دختر بد حجاب است؟
و بسیاری از سوالهای دیگر که شاید به ذهن من نرسد
انشالله به مرور نسبت به پاسخ این سوالات مطالبی را به بحث خواهم گذاشت.

رفتم بقالی ، یه دوغ عالیس برداشتم و می پرسم چقدر میشه؟
بنده خدا میگه ببین روش چند نوشته.
منهم دیدم و خندیدم.
پرسید چرا می خندی؟
گفتم نوشته هزار و سیصد و بیست و سه تومن و پنج زار (13235)
ابروهاش رو کشید تو هم و لباش رو هم برگردوند(اگه گفتید چه شکلی شد؟)
گفت:1300 تومن میشه
....................................
مدارکش هم موجوده ، عکسش رو گرفتم
البته نظرسنجی نیست و سهم سنجی شاید باشه.
خوشحال می شم دوستانی که به این وبلاگ سر می زنند یکی از 4 گزینه رو انتخاب کنند و در این امر خیر شریک بشن.
سخت ترین گزینه چندتا 5 دقیقه طول می کشه
روزی یکبار هم می تونید سهیم بشید.
انشالله همه عاقبت به خیر بشیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
17 دی ماه 90 ساعت 22 دقیقه بامداد :
محمد جان؛ خواب های خوش ببینی، من در خواب هم پای صندوق رای نخواهم رفت، من با صندوق رای قهر کرده ام و تا رسیدن به انتخابات آزادِ آزادِ آزاد، دیگر نامی از انتخابات نخواهم برد، حتی در خواب هم مرا پای صندوق نخواهید دید! این حق من است که رای بدهم یا نه! پرونده نهم من برای همین انتخابات مجلس نهم تشکیل شده است!
محمد جان؛ امیدی به اصلاح رفتار جناح حاکم نیست، اینها هیچ خدایی را بنده نیستند، اینها خود را - نه خدارا - حق مطلق می دانند و خدا را هم برای خود می خواهند!
دلهایشان تیره و تار شده و مهر خورده است، نمی اندیشند و گوش هایی دارند برای نشنیدن و چشم هایی برای ندیدن، تلاشت را ارج می نهم، اما نتیجه را ... نمی دانم!
خیلی خسته ام، خسته تر از آنی که فکر می کنی، شاید همین روزها به خط زدیم، شاید ...تو را و خانواده ام را به خدا می سپارم، به بچه ها بگو، خانواده ام را تنها نگذارند!
23 فروردین 91 ساعت 19:33
مرحله دوم انتخابات مجلس نهم در راه است، مرحله نخست را با نظرسنجی تابع نظر جمع شدم، هر چند در مقاله ای تاکتیک و استراتژی فعال را پیشنهاد کرده بودم، من با انفعال مخالفم، با رادیکالیزم مشکل دارم، من فقط به تلاش و مبارزه مدنی و در چارچوب قانون می اندیشم، اجازه نخواهم داد ما را به قانون شکنی متهم کنند و برعکس در هر مرحله هزار خطای قانونی از رقیب خواهم گرفت! ممکن است چند صباحی به دعوای ما گوش ندهند، اما آنقدر می گوییم و می گوییم تا همه بشنوند، ما خطایی مرتکب نخواهیم شد و از هر روزنه ای برای بیان سخن حق بهره می جوییم، یکبار با رفتن به سینما و دیدن " جدایی نادر از سیمین" یک بار با ندیدن " اخراجی ها" یک بار با انتخاب گزینه سوم در "برنامه90" در همه این ها می خواهیم از کمترین ظرفیت های باقی مانده برای اعلام موجودیت و اعتراض مسالمت آمیز مدنی بهره گیریم!
این بار بجای انفعال و تحریم، همه به پای صندوق های رای می رویم و با تک رای به "دکتر علی مطهری"، تنها صدای اعتراض مجلس هشتم را تایید می کنیم، این یک تلاش مدنی و یک اعتراض مسالمت آمیز است، ما همه نقد های خویش را به همه خطاهای جناح حاکم، در یک برگ تک رای به صندوق می اندازیم. ما با این تک رای به حبس و رد صلاحیت رقیب اعتراض می کنیم، به تعطیلی 63 درصد اصول قانون اساسی اعتراض می کنیم، اگر نمی توانیم طبق اصل 27 قانون اساسی تظاهرات مسالمت آمیز داشته باشیم، با انداختن یک تک رای به صندوق های تهران، راهپیمایی اعتراض آمیز خاموشی را سامان می دهیم!
دوستان و عزیزان؛ با هر اندیشه ای که دارید، از تفرقه بپرهیزید و با این تک رأی، پیام اعتراض خود را به گوش همگان برسانید، تقاضا دارم فرصت سوزی نکنید، ما از این پس از همه فرصت هایمان برای نیل به آرمان بلندمان بهره خواهیم گرفت، بیایید گام نخست امسال را محکم و استوار برداریم. تمام تلاش خویش را بکنیم که " علی مطهری" رأی اول مجلس نهم باشد و پیام اعتراض ما به همه نا برابری ها، بی عدالتی ها، بی کفایتی ها، فرصت سوزی ها و ...
ما را با یک " تک رأی " یاری کنید.
ملی شدن فناوری هسته ای برای ما افتخاری بزرگ و برای دشمنان بدون شک خاری بزرگه ولی...
معتقدم ملی شدن فناوری هسته ای به خودی خود امتیاز و افتخار بزرگی نیست و آنچه که آنرا برای ما مقدس کرده است تفکری است که منجر به آن شده است.
تفکری که سرمنشأش سرچشمه زلالی بود به نام خمینی کبیر و سرشاخه هایش آوینی ها بودند و سید مرتضی آوینی یکی از مهمترین شان
سیدالشهدای اهل قلم
شهید ، از آنجا به شهود می رسد که منیت را در خودش کشته باشد و مرتضی آوینی نفسانیتش را آتش زده بود.
مرتضی آوینی چنان به شهود رسیده بود که گویی در سفر چهارم از اسفار اربعه است.
سفر من الخلق الی خلق بالحق
زیباترین صفتی مرتضی آوینی از نظر من دارد همین ویژگی اوست.
شهودی که عالمان و عارفان بسیاری آنرا در جایی دگر جستجو می کردند و می کنند و مرتضی آوینی جایی دگر به آن رسید.

شاید به مذاق من خوش نیاید که تاریخ شهادت مرتضی آوینی از بیستم به بیست و یکم منتقل کرده اند و اینکار نوعی بی سلیقگی محض حساب شود ولی برای مرتضی آوینی چه تفاوتی دارد که بیستم برایش یادبود بگیرند یا بیست و یکم
برای مرتضی آوینی شاید جذابتر باشد که در صفحات تقویم 91 به بعد نامش در کنار نام مردی از قبیله خودش که صیاد دلها بود و اهل شیراز ، همنشین باشد.
بیستم یا بیست و یکم ، آیا مسئله این است؟

خیلی شیرینه وقتی آدم یقین داشته باشه که یکنفر هست که همیشه میشه بهش تکیه کرد
یکنفری که زمان و مکان تحت تسلطشه
یکنفری که حواسش به ما هست هرچند حواس ما به او نیست
یکنفری که وقتی بهش سلام می کنی بدون شک جوابی بهتر از سلامی که کرده ایم ، ازش میشنویم اگر...
امیدوارم تو این سال جدید همه دوستان ، مخصوصاً دوستان این وبلاگ شیرین کام باشند.
السلام علیک یا اباصالح المهدی
عجل الله تعالی فرجک
هرچند شاید در بعضی از امور عقایدم با ایشان موازی بود و نقطه اشتراکی نداشت ولی به شخصه حضورش را برای مجلس و نظام مفید می دانستم و می دانم.
کواکبیان به درستی آموخته است که باید برای مخالفت با هر امری ، راه قانونی و منطقی اش را طی کند.
و به نظرم مخالف عاقل و قانون مدار ارزشش از موافق کم عقل و قانون گریز بیشتر است.
ایکاش در تهران بود و می توانستم به یک اصلاح طلب اصولگرا رای می دادم.
ولی باید بگویم که واقعاً دلم برایش تنگ می شود.
